• زمانی که در انجام کارهایی که دوست دارید، شکست می‌خورید؛
  • زمانی که با موانع و چالش‌های زیادی در مسیر کسب‌وکارتان مواجه می‌شوید؛
  • یا زمانی که می‌بینید با سرعتی که می‌خواهید، رشد نمی‌کنید؛
  • یا زمانی که چند دقیقه بعد از شروع مطالعه کتاب خسته می‌شوید؛

چه کار انجام می‌دهید؟ آیا کاری که دوست دارید را رها می‌کنید؟ کسب‌وکارتان را متوقف می‌کنید؟ دست از خواندن کتاب برمی‌دارید؟

در اغلب اوقات، در چنین موقعیت‌هایی ادامه دادن مسیر و حفظ انگیزه کار سختی است. ذهن ما نمی‌خواهد که ما در وضعیت سخت و پرتنش باشیم و ترجیح می‌دهد تسلیم شویم. این در حالیست که طبق قانون ۴۰٪ وقتی ذهن ما می‌گوید «بسه دیگه، خسته شدم»، ما فقط از ۴۰٪ ظرفیت و پتانسیل خودمان استفاده کردیم. فقط چون ذهن نمی‌خواهد در شرایط دشوار قرار بگیرد، ما را به تسلیم شدن وادار می‌کند.

در چنین شرایطی برای تسلیم نشدن و ادامه دادن مسیر چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ برای شکستن این سد ذهنی چه کاری باید بکنیم؟

پاسخ، استفاده از تکنیک «قوطی شیرینی» (Cookie Jar) است. قرار نیست با استفاده از این تکنیک به خودتان به خاطر رفتارهای مثبت جایزه بدهید؛ بلکه این تکنیک برای زمان‌های سخت و دشوار است. زمان‌هایی که احساس تسلیم شدن می‌کنید و دیگر نمی‌خواهید به مسیرتان ادامه دهید. 

  • اما این تکنیک توسط چه کسی مطرح شد؟ 
  • چطور این تکنیک باعث شد کسی که حتی ۲۰ کیلومتر هم در زندگی‌اش ندویده بود، ۱۶۰ کیلومتر بدود؟
  • این تکنیک چطور به ما کمک می‌کند تا تسلیم نشویم؟ 
  • چطور می‌توانیم از این تکنیک در زندگی‌مان استفاده کنیم؟

دیوید گاگینز؛ سرسخت‌ترین انسان زنده کره زمین

تکنیک «قوطی شیرینی» توسط فردی به نام دیوید گاگینز (David Goggins) ابداع شد که یکی از اعضای یگان ویژه نیروی دریایی آمریکا بود. کسی که تا امروز در بیش از ۶۰ مسابقه اولترا ماراتن، مسابقات سه‌گانه (شامل شنا، دو و دوچرخه‌سواری) و سه‌گانه فوق‌العاده شرکت کرده و در اغلب این مسابقه‌ها جزء ۵ نفر اول بوده است. او همچنین رکورددار گینس برای انجام ۴۰۳۰ پول آپ (Pull-up) در ۱۷ ساعت است. گاگینز با این دستاوردها، به یکی از سرسخت‌ترین انسان‌های زنده روی کره زمین مشهور شده است. جالب است بدانید او با استفاده از تکنیک قوطی شیرینی توانسته است به این دستاوردها برسد.

اما قبل از آنکه درباره نحوه کاربرد این تکنیک با شما صحبت کنیم؛ اجازه بدید ابتدا داستان ابداع این تکنیک را به شما بگوییم.

شرکت در سخت‌ترین مسابقه دو

در سال ۲۰۰۵ تعدادی از دوستان ارتشی گاگینز در جنگ افغانستان کشته شدند. اتفاقی که گاگینز را بسیار ناراحت کرد و می‌خواست کاری برای خانواده‌های دوستانش انجام دهد. او تصمیم گرفت برای خیریه‌ای که برای تأمین هزینه تحصیلی فرزندان کشته‌شدگان در جنگ تأسیس شده بود، پول جمع کند. 

روشی که او برای مطلع کردن دیگران از این موضوع و جمع‌آوری پول انتخاب کرد، دویدن در مسابقه بدواتر ۱۳۵ (Badwater 135) بود: یکی از سخت‌ترین مسابقات دو که هر کسی هم نمی‌توانست وارد آن شود و شرکت‌کنندگان باید ۲۱۷ کیلومتر را می‌دویدند. علاوه‌بر این، این مسابقه در یک مسیر شیب‌دار و وسط تابستان که حتی ممکن است دما به ۵۴ درجه سانتیگراد هم برسد، انجام می‌شود.

یکی از شرایط ورود به مسابقه این بود که شرکت‌کنندگان چند اولترا ماراتن ۱۶۰ کیلومتری را به پایان رسانده باشند؛ یعنی ۴ برابر یک ماراتن معمولی. بنابراین، گاگینز ابتدا در مسابقه دیگری ثبت‌نام کرد که باید در آن ۲۴ ساعت مداوم می‌دوید و ۱۶۰ کیلومتر را به پایان می‌رساند تا بتواند در مسابقه بدواتر ۱۳۵ شرکت کند.

به نظر می‌رسید که گاگینز با تمریناتی که در ارتش داشت از لحاظ تناسب اندام مناسب این مسابقه باشد؛ اما او یک دونده نبود. به‌علاوه، او تا مسابقه تنها سه روز وقت داشت و این زمان اصلاً برای ایجاد آمادگی کافی نبود. با این حال، گاگینز مصمم بود که تصمیمش را عملی کند و ۱۶۰ کیلومتر را بدود.

چرا به دویدن ادامه بدهم؟

چند کیلومتر اول، همه چیز خوب بود و گاگینز مشکلی در دویدن نداشت؛ اما در حدود ۴۰ کیلومتر، او شروع به سؤال پرسیدن کرد: «آیا واقعاً می‌توانست این کار را انجام دهد؟» او احساس خستگی می‌کرد و سه چهارم مسیرش هم باقی مانده بود. اما امید کمک به فرزندانِ دوستان کشته‌شده‌اش، او را به ادامه راه واداشت.

بعد از ۸۰ کیلومتر، گاگینز احساس می‌کرد ران‌ پاهایش با سرب پر شده‌اند. هر حرکت کوچکی که انجام می‌داد ضربه شدیدی به بدنش وارد می‌کرد. با این حال او به دویدن ادامه داد. نه خیلی سریع و نه اصولی؛ اما ادامه داد.

بعد از ۱۱۲ کیلومتر، دیگر نتوانست قدم از قدم بردارد و ناچاراً نشست. او دچار اسهال و خونریزی در ادرارش شده بود و ناخن‌های پایش لق و آویزان شده بودند. وضعیت بسیار اسف‌باری بود.

گاگینز در یکی از بدترین موقعیت‌های زندگی‌اش قرار داشت و مدام از خود می‌پرسید: «چرا؟ چرا هنوز با خودت این کار را می‌کنی؟!» به راستی چرا گاگینز به دویدن ادامه می‌داد؛ در حالی که باید ۵ ساعت قبل، دست از دویدن می‌کشید؟ 

خوردن شیرینی وسط دویدن

گاگینز ناگهان به یاد آورد که این اولین باری نبود که انجام یک کار غیرممکن را بر عهده گرفته بود. همین باعث شد مقداری انرژی وارد بدنش شود و آرام آرام شروع به راه رفتن کند. او همزمان در گذشته‌اش کندوکاو می‌کرد و تمام پیروزی‌هایش را به یاد می‌آورد. او سعی می‌کرد حس و حالی را که در آن زمان‌ها داشته به یاد بیاورد و با این کار، انرژی لازم برای ادامه دادن به او برگشت.

پاهایش همچنان خونی و پر از تاول بود؛ اما با یادآوری آن خاطرات توانست به قدری انرژی به دست بیاورد که اولترا ماراتن ۱۶۰ کیلومتری را در ۱۹ ساعت و ۶ دقیقه به پایان برساند.

این دقیقاً همان قوطی شیرینی است. از نظر دیوید گاگینز: «قوطی شیرینی جایی در ذهن من است که اتفاق‌های بد و خوب زندگی‌ام را در آنجا می‌گذارم. برخی از افراد سعی می‌کنند اتفاق‌های بد زندگی‌شان را فراموش کنند؛ اما من از این اتفاق‌های بد به‌عنوان آموزه‌های زندگی‌ام برای انگیزه و نیرو دادن به خودم استفاده می‌کنم. هر وقت برای انجام کاری نیاز به انگیزه داشتم یکی از آن شیرینی‌ها را از قوطی برمی‌دارم.» 

اما گاگینز تنها کسی نبود که از این تکنیک استفاده کرد. دوئین جانسون (Dwayne Johnson) یکی از پردرآمدترین بازیگران هالیوود و کشتی‌گیر حرفه‌ای سابق آمریکایی هم از این تکنیک استفاده کرد. آنچه به او کمک کرد تا به این موفقیت‌ها برسد؛ یادآوری روزهای سخت دوران کودکی و نوجوانی‌اش بود. زمان‌هایی که در سن ۱۴ سالگی آن‌ها را از محل زندگی‌شان بیرون کردند و جایی برای سکونت نداشتند. اما چرا گاگینز نام این تکنیک را قوطی شیرینی گذاشته بود؟

قوطی شیرینی، یادگاری کودکی

دیوید گاگینز تجربه‌های تلخ و غم‌انگیزی در دوران کودکی‌اش داشت. او مداوم مورد سوء‌استفاده پدرش قرار می‌گرفت، همراه با مادرش در یک خانه قدیمی خیلی کوچک با اجاره ۷ دلار زندگی می‌کرد و هر روز در مدرسه به او کاکاسیاه می‌گفتند. این آسیب‌های روحی باعث شده بود که به کودکی با لکنت زبان، کمبود عزت نفس، پر استرس و خشن تبدیل شود. به گفته خودش، ضعیف‌ترین انسانی بود که خدا خلق کرده بود.   

با این حال،‌ مادرش همیشه راهی پیدا می‌کرد که به او امید بدهد. یکی از راه‌هایی که مادرش استفاده می‌کرد این بود که یک قوطی شیرینی را با ویفر و شیرینی‌های مختلف پر کند و در آشپزخانه بگذارد. او تنها زمان‌های خاصی، مثلاً بعد از انجام کارهای روزانه و تنها ۲ یا ۳ بار در هفته به دیوید اجازه می‌داد تا مقداری شیرینی از قوطی بردارد. 

در ذهن دیوید کوچک، برداشتن یک شیرینی از قوطی مانند این بود که خوشمزه‌ترین و بهترین دسر دنیا را در اختیارش گذاشته باشند. او حواسش را جمع می‌کرد تا واقعاً از خوراکی‌اش لذت ببرد؛ این برای او یک جایزه واقعی بود. از آنجایی که او از کمبود شدید امکانات رنج می‌برد و با محدودیت‌ زیادی روبه‌رو بود، قوطی شیرینی برای دیوید گاگینز به منبعی از شادی، لذت و انگیزه تبدیل شده بود. به همین دلیل، نام این تکنیک را «قوطی شیرینی» گذاشت. اما ما چطور می‌توانیم از این تکنیک در زندگی‌های‌مان استفاده کنیم؟

چطور در برابر تسلیم شدن مقاومت کنیم؟

ابتدا باید قوطی شیرینی‌تان را تدارک ببینید. کاغذ و قلم بردارید و لیستی بنویسید. فقط از دستاوردهای‌تان ننویسید. ممکن است مانعی را از سر گذرانده باشید؛ مثلاً از افسردگی یا خجالتی بودن یا ترس از ارتفاع عبور کرده باشید. لزومی ندارد که حتماً یک پیروزی بزرگ در زندگی‌تان باشد. حتی دستاوردهای کوچک را هم می‌توانید بنویسید؛ مثل زمانی که:

  • به درس خواندن ادامه داده‌اید؛ حتی وقتی فوق‌العاده کسل‌کننده بود.
  • به باشگاه رفته‌اید، با اینکه هوا بارانی بود و شما حوصله ورزش کردن را نداشتید.
  • کاری را تمام کردید که هیچ‌کس انتظار نداشت از پسش بربیایید.
  • در رسیدن به هدفی استوار مانده‌اید، حتی وقتی انتظار نداشتید هیچ‌وقت به آن برسید.
  • در برابر وسوسه خوردن غذاهای ناسالم مقاومت کرده‌اید.
  • یا حتی کاری به سادگی بیرون بردن زباله‌ها زمانی که حوصله‌اش را نداشتید.

و…

حتی اگر الان احساس خستگی و ناتوانی می‌کنید، مطمئناً می‌توانید به زمان‌هایی فکر کنید که از پس چالش‌هایی برآمده‌اید و طعم موفقیت را چشیده‌اید.

همه ما یک قوطی شیرینی درونمان داریم؛ چون زندگی همه ما را مورد امتحان قرار داده است. اما استفاده از این قوطی شیرینی در ابتدا ساده نیست و به تمرکز و اراده نیاز دارد. ذهن ما نمی‌خواهد به دستاوردهای‌مان فکر کند و می‌خواهد به ما بگوید که در رنج هستیم و هدفی که می‌خواهیم به آن برسیم، غیرممکن است. اما در نهایت، با تمرین می‌توانیم به لحاظ ذهنی خودمان را قوی‌تر کنیم و «غیرممکن است» را به «من می‌توانم» تبدیل کنیم. سپس می‌توانیم به‌راحتی از این قوطی شیرینی استفاده کنیم.

آیا همیشه باید ادامه بدهیم؟

با این همه مهم است بدانیم که بعضی اوقات نیاز است کاری را که انجام می‌دهیم متوقف و استراحت کنیم. نباید هشدارهایی را که بدنمان به ما می‌دهد، نادیده بگیریم. ترغیب ذهن به متوقف کردن کارهای‌مان و تسلیم شدن یک چیز است، اینکه بدن ما انرژی برای ادامه ندارد یک چیز دیگر. در مثال گاگینز، خونریزی، از دست دادن اختیار ادرار و مدفوع و افتادن انگشتان پا، هشدارهای بدن هستند. ما برای کار کردن در ۲۴ ساعت روز و ۷ روز هفته ساخته نشده‌ایم و برای بهره‌وری به استراحت نیاز داریم.

اما آیا مطمئن نیستید که شما هم قوطی شیرینی دارید یا نه؟ دیوید گاگینز در این باره می‌گوید:

«همه ما عالی هستیم. مهم نیست اگر شما فکر می‌کنید کم‌هوش یا چاق هستید، یا مورد اذیت و آزار قرار گرفته‌اید. همه ما چیزهایی عالی در زندگی‌مان داریم. شما باید شجاعت لازم را پیدا کنید. قرار است سخت کار کنید، سخت‌گیر باشید، تعهد داشته باشید و فداکاری کنید. همه این کارها باعث می‌شود از بقیه متمایز شوید.»

.

.

.


منبع: