مسیر کارآفرینی داوود عابدی آملی پدر صنعت شوینده ایران
در زمان جنگ ایران و عراق در دهه ۱۳۶۰، حصر اقتصادی شرایط سختی رو برای کارخونهدارها ایجاد کرده بود. مواد اولیه گرون شده بود و کارخونههایی که مواد اولیه اونها وارداتی بود، مثل صنعت شوینده، اکثراً بهخاطر این گرونی فعالیتشون رو کم یا متوقف کرده بودن.
اما در همون دوران یه کارآفرین با راهاندازی کسبوکارش تونست کاری کنه که خیلی از این تولیدکنندهها دوباره سرپا بشن.این کارآفرین همچنین به خانواده خسروشاهی کمک کرد تا کارخونه «تولیپرس» رو تأسیس کنن و مؤسس برندهایی مثل «تاژ» و «صاف» هم هست. اون بهخاطر خدماتی که در صنعت شوینده ایران داشت به «پدر صنعت شوینده ایران» معروفه. اما این کارآفرین چطوری تونست در دوران جنگ صنعت شوینده رو در ایران دوباره سرپا کنه؟ چطوری کمک کرد تا کارخونههایی مثل «تولیپرس» و «پاکوش» تأسیس بشن؟
داوود عابدی آملی در سال ۱۳۱۶ در خانوادهای پرجمعیت در آمل به دنیا اومد. پدرش مغازهداری ساده بود. به دلیل شرایط درآمدی و هزینههای بالای خانواده، داوود از همون دوران کودکی مجبور بود در کنار تحصیل در مدرسه به دنبال کار هم بره.
داوود در اون دوران کارهای مختلفی رو انجام میداد. مثلاً وقتی دبستانی بود، جلوی مغازه پدرش بساط پهن میکرد و جنس میفروخت یا روزهای جمعه در شلوغی گورستان آمل دستفروشی میکرد. داوود به دنبال پول درآوردن بود و از هر فرصتی برای این کار استفاده میکرد. یک بار مقداری گوجهسبز میخره و تصمیم میگیره اونها رو در بازار بفروشه، اما موفق نمیشه. با این حال ناامید نمیشه و یک راهحل دیگه به ذهنش میرسه. داوود میدونست که یکی از مناطق شلوغ شهر جلوی شهربانی آمل هست.
چراکه افراد همیشه برای ملاقات با زندانیها به اونجا میرفتن. پس به سمت زندان میره و به گفته خودش در عرض چند دقیقه همه گوجهسبزهاش رو میفروشه. در ادامه پدرش استعداد اون رو در کار میبینه و تصمیم میگیره دفترهای حساب و کتاب مغازهاش رو بهش بده. داوود تا وقتی که دیپلمش رو گرفت پیش پدرش کار میکرد. تا اینکه تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل به تهران بیاد و به دانشگاه بره.
به گفته خودش به دلیل علاقه به حوزه نفت و گاز تصمیم میگیره تا رشته مهندسی شیمی رو در دانشگاه پلیتکنیک (امیرکبیر) بخونه. در اون زمان گروه آموزشی دانشکده شیمی معتقد بود که دانشجوها باید کار عملی یاد بگیرن.
برای همین شرایطی رو ایجاد کرده بودن تا دانشجوها بتونن تجربه کار در کارخونههای صنایع شیمیایی رو داشته باشن. موضوعی که به گفته داوود، در شکلگیری شخصیت کاریاش تأثیر بسیار زیادی داشت.
داوود از این فرصت استفاده میکنه و تابستونها به کارآموزی میره. تابستون اول به کارخونه شیشهسازی میره و کار با کوره و شیشهسازی رو یاد میگیره. تابستون دوم به تصفیهخونه آب تهران میره و نحوه تصفیه آب با کلر رو یاد میگیره. تابستون سوم، نحوه تولید روغن نباتی و صابونسازی رو در کارخونه «گُل» یا «سه گُل» یاد میگیره و یه حقوق ثابت هم بهش میدن. تابستون چهارم حاضر میشه مجانی برای اداره نفت کارآموزی کنه تا تجربه کاریش بیشتر بشه.
داوود در نهایت با کلی تجربه در سال ۱۳۴۲ فارغالتحصیل میشه و با کلی انگیزه به دنبال کار در رشتهاش میره. اما در دهه ۴۰ ایران مشکلات اقتصادی داشت. به همین دلیل موج بزرگی از بیکاری ایجاد شده بود. اما داوود مصر به پیدا کردن کار بود و شروع به تحقیق کرد.
اون لیستی از جاهایی که میتونست داخلش کار کنه رو مینویسه. به گفته خودش از میدان امام حسین تا میدان آزادی بهمدت ۲ هفته به همه اونها سر میزنه، تا بتونه کار پیدا کنه. اما موفق نمیشه.
تا اینکه یک روز وقتی داشته ناامید در خیابون جمهوری راه میرفته، چشمش به تابلوی «نفت پارس» میافته. به اونجا میره و میفهمه که به مهندس شیمی نیاز دارن، ولی به دلیل اوج بیکاری و احتمال شلوغ شدن، استخدامشون رو بهصورت عمومی اعلام نکرده بودن. داوود به دلیل دانش و تجربهای که در دوره کارآموزیش داشت، توی شرکت استخدام میشه و برای انجام پروژه «پتروشیمی پازارگاد» به آبادان میره. داوود در مدت ۹ ماه فعالیتش تبدیل به یکی از نفرات اصلی میشه و حتی سیستم فاضلاب اونجا رو هم بهبود میده تا مشکل محیط زیستی نداشته باشه.
اما در ادامه بهدلیل شرایط بد اقتصادی کشور، این پروژه هم به مشکل مالی میخوره. همچنین عدم پرداخت حقوق كارگران باعث میشه كه آشوبهایی در این مجموعه شکل بگیره. در نهایت با ادامه مشکلات، داوود هم مجبور میشه تا کارش رو ترک کنه و برای پیدا کردن فرصتی جدید به تهران بیاد.
این بار برای پیدا کردن کار یک سری به دانشگاهش میزنه و اونجا آگهی استخدام «تولید دارو» رو میبینه. این شرکت برای خانواده خسروشاهی از کارآفرینان معروف اون دوران بود. پس از ۷ مرحله مصاحبه، اعضای هیئتمدیره میفهمن که داوود به درد کارشون میخوره و استخدامش میکنن.
خانواده خسروشاهی قصد راهاندازی خط تولید پودر شوینده رو در ایران داشتن، برای همین داوود رو برای یادگیری نحوه راهاندازی این خط تولید به اروپا میفرستن. با تلاشهای داوود و خانواده خسروشاهی پودر شوینده «دریا» در سال ۱۳۴۳ به بازار عرضه میشه.
اما داستان به اینجا ختم نمیشه و با افزایش تقاضای بازار خانواده خسروشاهی تصمیم میگیرن تا ظرفیت تولید و تنوع محصولات شوینده رو بیشتر کنن.
به همین دلیل داوود مأمور میشه تا کارخونه جدیدی رو تأسیس کنه. اون با توجه به تجربه قبلی خودش کارخونه «تولی پرس» رو در سال ۱۳۵۲ در شهر صنعتی البرز در قزوین افتتاح میکنه. بعد از شروع کار تولیپرس محصولات متنوعتری مثل «پودر شوما» و «مایع ظرفشویی جام» به بازار عرضه میشن.
داوود ۱۲ سال با خانواده خسروشاهی کار میکنه و تجربه و مهارتش در کار به قدری زیاد میشه که به گفته خودش حقوقش به ۱۰ هزار دلار میرسه. اما اون آرزوهای بالاتری داشت و میخواست مجموعه خودش رو داشته باشه، برای همین از کارش استعفا میده. داوود همراه با چند نفر از دوستانش شروع به مطالعه طرحهای اقتصادی مختلف میکنن. در نهایت تصمیم میگیرن تا محصولاتی مثل وان حمام و سنگ نما رو با روشی که جدیداً توسط ژاپنیها ابداع شده بود، تولید کنن. برای همین داوود به ژاپن میره و تکنولوژی تولیدش رو به وارد ایران میکنه.
اما در زمان فروش به مشکل میخوره. در اون زمان ساختوساز زیاد شده بود و حجم واردات وان حمام، سنگ نما و … بالا رفته بود. از طرف دیگه، به گفته خودش اگه میخواستن با انبوهسازان هم کار کنن باید رشوههای کلان بهشون میدادن.
در نتیجه در چنین فضایی نتونستن رقابت کنن و محصولاتشون رو بفروشن. داوود هم با کلی ضرر از این کار خارج میشه؛ اما ناامید نمیشه و به دنبال فرصت جدیدی برای کار میگرده.
بعد از مدتی تحقیق تصمیم میگیره تا با باقیمانده سرمایهاش با شرکت «پاکوش» برای تولید پودر شوینده مشارکت کنه. برای همین به ایتالیا میره و اروپا سفر میکنه و قراردادی رو با یک شرکت ایتالیایی برای تأمین تجهیزات کارخونه میبنده.
پاکوش کارش مدتی بعد در سال ۱۳۵۷ شروع میکنه. اما شروع کار کارخونه تقریباً با انقلاب ۱۳۵۷ همزمان میشه و این موضوع چالشهای مختلفی رو برای داوود ایجاد میکنه.
به گفته داوود، کارخونه در اون روزها با مسائلی مثل اعتصاب، خرابکاریهای عمدی مواجه بود که تولید رو با مشکل مواجه میکرد. اما داوود با وجود همه چالشها کارخونه رو سرپا نگه میداره./۲۸
مثلاً وقتی میدید که کارگرها به تجهیزات اصلی آسیب میزنن، اون تعداد بیشتری تجهیزات میخرید تا یک وقت تولید متوقف نشه. در نهایت مدتی بعد به خاطر اختلافات مدیریتی تصمیم میگیره از پاکوش بیرون بیاد.
در روزهای آخر حضورش در پاکوش یکی از مدیرهای سابق تولید دارو پیشش میره و پیشنهاد شراکت در یک کارخونه مواد شوینده رو بهش میده. داوود هم قبول میکنه، اما این بار تصمیم متفاوتی برای تولید میگیره.
در دهه ۱۳۶۰ به دلیل جنگ ایران و عراق و حصر اقتصادی، تولیدکنندگان صنعت شوینده که مواد اولیه شرکتهاشون وارداتی بود با مشکل گرانی و کمبود مواد اولیه مواجه شده بودن و فعالیتشون کم یا حتی متوقف شده بود.
داوود به واسطه تجربهای که در صنعت شوینده داشت، با طرز تولید این مواد اولیه آشنا بود. برای همین، در اوج شرایط جنگی، به اروپا سفر میکنه. بعد از مدتی تحقیق، اولین کارخونهاش رو بهنام «مهدتاژ» در دهه ۱۳۶۰ در شهر قزوین با هدف تولید مواد اولیه صنعت شوینده تأسیس میکنه./۳۲
داوود درباره علت شروع «مهدتاژ» میگه:
«تو این زمینه در این فکر شدم که واحدی درست کنم که در آن اسالایاس (سدیم لوریل سولفات)(SLES) رو بسازیم. چون اسالایاس از خارج میاومد، بالاخره حصر اقتصادی بود و همه در آن دوره (دهه ۶۰) مایوس بودند.
ولی من اصلا تفکرم این بود که در دوره بحران هم سرمایهگذاری کنیم، حرکت کنیم و مملکت رو از تنگنا در بیاریم.»
با شروع مهدتاژ قیمت این مواد در بازار بیش از ۵۰٪ ارزون میشه و کمک میکنه تا خیلی از تولیدکنندههای این صنعت دوباره سرپا بشن.
داوود در طی سالیان بعد و در دهه ۷۰ و ۸۰ فعالیت گروه صنعتی خودش رو افزایش میده و علاوهبر تولید مواد اولیه، محصولات مختلفی مثل انواع شوینده لباس، محصولات آرایشی و بهداشتی تحت نامهایی مثل سافت (Soft)، تاژ و صاف روانه بازار میکنه.
امروزه گروه مهدتاژ با نام «صنایع شیمیایی بهداش» شناخته میشه و ۹ کارخونه در حوزههای مواد اولیه صنایع شیمیایی، محصولات شوینده، آرایشی و بهداشتی داره و محصولاتش به کشورهای مختلف صادر میشه.
این مجموعه تولید کننده ۶۰٪ مواد اولیه صنایع شیمیایی ایرانه و سهم ۴۰٪ از صادرات رو هم داره. اکثر شرکتهای شوینده کشور، شرکت فولاد مبارکه و نفت پارس هم از جمله مشتریهای این مجموعه هستن.
شرکت هنکل آلمان هم در سال ۱۳۹۵ با سرمایهگذاری در این مجموعه بخشی از سهام دو کارخونه «تاژ» و «صاف» رو خریداری میکنه.
داوود عابدی در طول فعالیتش کمکهای زیادی به صنایع شیمیایی و شوینده ایران کرد و برای همین بهش لقب «پدر صنعت شوینده» رو دادن. داوود امروزه با بیش از ۸۰ سال سن روزانه بیش از ۱۰ ساعت کار میکنه و هنوزم به دنبال طرحهای جدید و توسعه کارخونههاشه.
داوود درباره انگیزهاش برای کار میگه:
«از دانشگاه که درآمدم تا به الان یاد ندارم یک سال استراحت کرده باشم. به خصوص وقتی به کارخانه میرم پروبال درمیارم. من اصولاً آنکال (on call) هستم؛ شبها هم تلفنم را قطع نمیکنم.
چون کارخونه کوره داره، ممکنه اتفاقی بیفته من باید بپرم برم. گرچه سنم بالا رفته و این اواخر باید استراحت کرد، اما من فکر میکنم پشت میز کارم میمیرم. این مرگ یک واقعیت مطلق است و به سراغ من میآید؛ چه بهتر که در حین کار بمیرم، در حین ساختن.
یه چیزی رو بنا کنم. یه کارخونهای رو ایجاد کنم. یه محصولی رو از وابستگی نجات بدم. فرمول جدیدی رو وارد صحنه کارزار بکنم.»
داستان زندگی داوود عابدی آملی برای ما درسهای زیادی داره و بهمون نشون میده میشه در اوج جنگ و بحران هم با نیازسنجی صحیح بازار کارخونهای رو تأسیس کرد که بتونه موفق بشه و رشد کنه.